چاپ کردن این صفحه

شیوه‌های جذب فرقه‌ها و گروه‌های تروریستی
مراقب سرهای خود باشید!

کسانی که حملات خود را به ایدئولوژی فرقه‌های مخرب معطوف می‌دارند -‌اغلب با انتقاد به اسلام و تصویر نمودن اسلام و مسلمانان به عنوان ریشه و علت تروریسم‌ـ ترویج دهنده و حمایت کننده این فرقه‌ها بوده و دانسته یا ندانسته اسباب جذب نیرو ازسوی آنان را فراهم می‌کنند.

موسسه راهبردی دیده بان، گروه‌های تروریستی مانند گذشته تنها به فکر انهدام و منفجر کردن یک گوشه این دنیای خاکی نیستند، آن‌ها همان‌گونه که جهان در حال حرکت به جلو است در حال پیشرفت هستند و از ابزارها و روش‌های جدیدی برای اَعمال تروریستی خود بهره می‌برند. اگر در گذشته یک گروهک تروریستی فردی از درون خود را برای انجام عملیات انتحاری راهی سرزمین‌های دورتر از خود می‌کرد امروز به مدد فضای مجازی و گسترش ارتباطات می‌تواند یک تروریست از همان منطقه مورد هدف جذب کند. از این‌رو دام این گروه‌ها در دنیا زیاد است و ممکن است کسی دانسته یا ندانسته از گروه‌هایی نظیر داعش حمایت کرده و موجب ترویج آن‌ها شود. در جنگ علیه گروه‌های تروریستی یا فرقه‌ها، باید دقت شود که به بستری برای جذب نیرو برای این افراد تبدیل نشویم. این امر مستلزم رعایت برخی نکات است، نکاتی که شاید بتوان آن‌را بهداشت روانی یک فرد در این زمینه نام گذاشت. برای این مهم، نخستین خط دفاعی که باید درک کرد نقاط قدرت و ضعف گروه‌های تروریستی است تا بتوان خود را با نقاط قوت آن‌ها تطبیق داده و به نقاط آسیب‌پذیرشان حمله کنیم.

«اچ»‌های سه‌گانه...

این سه «اچ» را به خاطر بسپارید، شاید روزی دانستن همین سه مورد به دردتان بخورد و نقش ویژه‌ای در زندگی یک فرد ایفا کند.

الف) Honor؛ که به معنای «عزت» است.

ب) Health؛ که به معنی «سلامت» بوده و علاوه بر سلامت جسم، سلامت روان را نیز شامل می‌شود.

ج) Happiness؛ که به معنای «سعادت» است.

فرقه‌های مخرب و تروریست با دنیای سیاه و سفیدشان اساتید نیرنگ و فریب هستند. آنان ظاهراً یک تعریف ساده، سرراست و براحتی قابل فهم از این سه عنصر به پیروان‌شان ارائه می‌دهند. تعریف یک فرقه از این سه H به صورتی عمیق در ذهن و روح پیروانش رسوخ کرده و در ضمیر ناخودآگاه آنان، حتی سال‌ها بعد از ترک گروه، باقی می‌ماند. وعده‌هایی که در این سه مقوله داده می‌شود، می‌تواند به‌ویژه برای جوانان، جذاب باشد و این توان و قدرت اصلی فرقه برای متقاعد کردن و فریب است که بیش از هر چیز دیگری باید موجب نگرانی ما باشد.

عزت Honor

فرمول ارائه شده برای تعریف عزت، افتخار و شرف در بیشتر فرقه‌ها، به‌ویژه‌آن‌هایی که گروه‌های مخرب یا تروریستی خوانده می‌شوند، بسیار ساده است که عبارت است از سه «ایکسX» و سه «ایگرگ Y». عشق، پرستش و ستایش (X) در مقابل نفرت، مقاومت و نبرد (y). تنها چیزی که برای کامل کردن این فرمول لازم است این است که به جای x و y ایده‌های مردم‌پسندی که می‌تواند بعداً ازسوی رهبر فرقه تعریف و تشریح شود را قرار داد.

به عنوان نمونه، همه‌ی فرقه‌های «مذهبی»، شامل شاهدان یاهوا، مونی‌ها، القاعده، داعش (دولت اسلامی) و مجاهدین خلق، جای x با عباراتی همچون خدا، مسیح و اسلام پر کرده و برای y شیطان، اهریمن، ضدمسیح یا دشمن اسلام بکار می‌برند. فرقه‌های سیاسی و غیرمذهبی ممکن است به جای خدا از مردم، آزادی، دموکراسی و برای شیطان از امپریالیسم یا دیکتاتوری استفاده کنند.

گروه‌هایی مانند القاعده، داعش و مجاهدین خلق به منظور جذب یک جوان مسلمان ادعا می‌کنند که ایدئولوژی آنان اسلام است و اینکه آنان در برابر دشمنان دین می‌جنگند. آن‌ها دو وجه مهم اسلامی را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهند که عبارت از جهاد و شهادت می‌باشد و ایدئولوژی خود را حول این ایده‌ها با تحریف و تعریف نادرست از آن‌ها بوجود می‌آورند.

جهاد، براساس نظر بیشتر علمای مسلمانان (به غیر از وهابی‌ها و سلفی‌ها)، به عنوان مبارزه علیه بدی‌ها در ذهن و عمل یک مسلمان یا جامعه اسلامی (جهاد اکبر)، یا دفاع از جامعه اسلامی علیه تجاوز دشمنان (مفهوم عام جهاد یا جهاد اصغر) تعریف شده است. هر دو نوعِ جهاد، قوانین و قواعد بسیاری دارد که در قرآن و احادیث آمده‌اند.

شهادت نیز در تمامی مذاهب مختلف اسلامی دارای تعریف روشنی است، اما فرقه‌های تروریستی یک معنی تحریف شده جدید به این دو مقوله (جهاد و شهادت) داده و معنی آنها را با «کشتن» و «کشته شدن» عوض کرده‌اند که حتی شامل خودکشی هم می‌شود. مجاهدین خلق، القاعده و داعش تمامی قوانین و قواعد جهاد و شهادت را در اعمال تروریستی خود، مانند کشتن شهروندان غیر مسلح، زنان، کودکان و سالمندان و بمب‌گذاری در مساجد و اماکن مقدس، نقض کرده‌اند.

هرچند تعاریف آنان از نظر بیشتر مسلمانان تحریف شده و ضداسلامی است، اما به‌هرحال آنان معنی جدیدی به واژه عزت داده و آن‌را مترادف با جنگیدن و کشته شدن برای اهداف گروه و تمایلات رهبر قرار داده‌اند. البته، به‌سادگی می‌توان نشان داد که آنچه آنان انجام می‌دهند ربطی به اسلام، جهاد یا شهادت ندارد، اما وقتی فرقه، ذهن یک شخص را «مانیپوله» می‌کند از آن به بعد شخص مربوطه مطلقاً برای درک ایدئولوژی فرقه و معنی عزت به رهبر متکی می‌گردد.

آنچه که آن‌ها جایگزین (X,Y) می‌کنند به اندازه اینکه چگونه آن‌ها را تعریف می‌کنند مهم نیست. به عنوان نمونه، مجاهدین خلق، بدنبال هوی و هوس و منافع رهبر خود یعنی مسعود رجوی درباره اینکه چگونه خدا را باید دوست داشت و او را پرستش کرد و اینکه دشمن کیست و چگونه باید با وی مبارزه کرد، هر از چندگاه تعاریف جدید و مختلفی از این دو مقوله ارائه می‌دهند. «خدا» با مفاهیمی مانند خلق، استقلال، آزادی یا حقوق‌بشر و همچنین شیطان با مفاهیمی نظیر استثمار، امپریالیسم، صهیونیسم یا دیکتاتوری جایگزین شده است.

در عین حال، رجوی قادر بوده است این ایده‌ها را هرگونه که خودش می‌خواهد تعریف کند. برای مثال، او مردم و عشق به مردم را به نحوی تعریف کرده است که نهایتاً از تحریم بین‌المللی علیه مردم ایران حمایت می‌کند. او عزت را به عنوان جنگ برای استقلال ایران و مخالفت با امپریالیسم تعریف کرده است و در عین حال به پیروان خود دستور می‌دهد تا در جنگ ایران و عراق علیه ایران بجنگند و حالا او جنگ‌طلبان راستگرای آمریکائی را تشویق می‌کند تا به ایران حمله کرده و همانند عراق، کشور را ویران نمایند.

تعریف مجاهدین خلق از آزادی بر این منطق استوار است که یک شخص مستمراً شخصیت فردی خود را سرکوب نماید، هیچ تمایل شخصی نداشته باشد، ترک خانواده کرده و تجرد را بپذیرد. براساس این تعریف از آزادی، پیروان تصور می‌کنند که آزادترین انسان‌های روی زمین هستند و به این واقعیت توجه ندارند که با این تعریف، شخص مربوطه دیگر هیچ تمایل، آرزو یا خواسته شخصی ندارد که بخاطر انجام یا عدم انجام آن «آزاد» باشد. امروزه، مجاهدین خلق عزت را برای هواداران خود عشق، وفاداری و اطاعت از رجوی‌ها (شوهر و زن به عنوان رهبری گروه) و نفرت نسبت به رژیم ایران تعریف می‌کنند که رجوی‌ها مایلند آن‌را به منظور کسب رهبری بعدی مردم سرنگون کنند.

این تعریف از عزت در ذهن و ضمیر پیروان باقی می‌ماند و تمامی تفکرات، احساسات و رفتار آنان را، حتی سال‌ها بعد از ترک فرقه هدایت کرده و توجیه می‌کند. برخی اعضای سابق مجاهدین خلق، برخی اعضای سابق دیگر را مورد اهانت قرار داده و آنان را صرفاً به این علت که «اهداف عزتمند» کاشته شده در اذهانشان زمانی که جزء فرقه بودند را ترک کرده‌اند خائن، مزدور و در خدمت دشمن نامیده‌اند. سال‌ها بعد از ترک گروه، متهم‌کنندگان هنوز احساس می‌کنند که دارای عزت هستند؛ چراکه هنوز به «مبارزه» تعریف شده در داخل گروه پایبندند.

بحث مشابهی ازسوی برخی اعضای سابق سایر فرقه‌ها در جریان بوده است که ادعا می‌کنند ایدئولوژی و اهداف این گروه‌ها منطقی و درست بوده و تنها رهبری اشتباه کرده است و اینکه آنان همچنان به آن ایدئولوژی وفادار هستند. آنچه که آنان از درک آن عاجزند این است که «اهداف»، «عزت» و «ایدئولوژی» در این رابطه چیزی به غیر از الفاظ بدون محتوا نیست. کلمات هرچه که باشند ـ‌آزادی، امپریالیسم، عدالت‌ـ اعضای سابق یک فرقه باید بدانند که این‌ها به سادگی بازتاب تمایلات رهبر بوده و به‌وسیله وی تعریف شده‌اند.

برای اعضای سابق که فداکاری‌های بزرگی کرده و بهای گزافی برای باقی ماندن در فرقه پرداخته‌اند، بسیار سخت است که حاصل دوره‌ای از زندگی خود را پوچ دانسته، معانی ایدئولوژی یا عزتی که در داخل فرقه آموخته‌اند را رد کرده و به جای آن‌ها اصول و اعتقادات جدیدی برای زندگی خود برگزینند. در صورت فراموش نکردن آن اصول و جایگزین نکردنشان با اعتقادات جدید، آن‌ها محکوم به یک زندگی غم‌آلود و ناراضی می‌شوند و در صورت متعهد باقی ماندن به اصول فرقه‌ای، آن‌ها بدون اینکه بدانند چرا و چگونه در بسیاری جهات همچنان پیرو فرقه در قلب و ذهن خود باقی خواهند ماند. خوشبختی آن‌ها تنها در گرو پیدا کردن معانی جدیدی از عزت و شرف است.

سلامت Health

سلامت (جسمی، روحی و عاطفی) یک پیش‌فرض دیگر برای یک زندگی سعادتمند است. در فرقه‌های مخرب یک تعریف خیلی روشن، قاطع و ساده برای سلامت وجود دارد. سلامت جسمی تا جائی مهم است که فرد در جهت اهداف فرقه مبارزه می‌کند، اما می‌توان و باید به عنوان یک نشانه از عزت، وقتی که لازم است، فدا گردد.

در فرقه‌های مخرب، پیروان لازم نیست درباره سلامت جسمی خود (شامل نیازهای ضروری مانند غذا و سرپناه و غیره) نگران باشند؛ چراکه گروه به عنوان یک بیمه عمل کرده و برآورده کردن تمامی نیازهای جسمی و مراقبت‌های بهداشتی را ضمانت می‌کند. فرقه ابتدا با به حداقل رساندن سطح توقع هر فرد در رابطه با نیازهای جسمی و سپس با کانالیزه کردن امکانات فرقه در جهت پاسخگویی به نیازهای خاص در هر زمان و مکان، قادر است جوابگوی چنین تعهدی شود.

علاوه بر این، فرقه‌ها با نفی شخصیت فردی که آن‌را با عنوان خودخواهی منفور نشان می‌دهند، به میزان زیادی نیازهای روانی فرد را کاهش داده و به‌عوض آن زندگی جمعی، رفاقت و برادری را در اجرای اهداف جمعی و شخصیت مشترک فرقه‌ای ارائه می‌دهند.

فرقه‌ها در جهت پاسخگوئی به سلامت عاطفی اعضاء از طرفی با برچسب زدن به افراد بیرون از فرقه با عناوینی همچون دشمن یا تحقیر کردن آنان، موجب انزوای روانی پیروان از دنیای خارج و خانواده و دوستان گذشته شده و با خنثی کردن احساست و عواطف گدشته آنان، نیازهای عاطفی اعضاء را به حداقل می‌رسانند. در عین حال، فرقه خود را به عنوان خانواده، رهبران فرقه را به عنوان والدین و سایر اعضای فرقه را به عنوان رفیق یا خواهر و برادر معرفی کرده و به این ترتیب یک مجموعه احساسات و عواطف جدید در میان پیروان خلق می‌کندکه می‌تواند به راحتی به‌وسیله فرقه هدایت و کنترل شده و پاسخگوی نیازهای عاطفی افراد گردد.

فرقه‌ها همچنین در جهت پاسخگویی به نیازهای جنسی افراد، مجموعه‌ای از اعتقادات جدید در ذهن پیروان خود بوجود می‌آورند. این اعتقادات می‌تواند شامل رابطه جنسی بدون قید و شرط، ازدواج دستوری و از پیش برنامه‌ریزی شده یا رابطه بدون عواطف و تعهدات خانوادگی یا حذف کامل رابطه جنسی از زندگی باشد.

سعادت Happiness

فرقه‌ها، با رد مسئولیت‌های اجتماعی و خانوادگی پیروان و نادیده گرفتن نیازها و امیال فردی آن‌ها، ادعا می‌کنند که وجه «سلامت» سعادت را تأمین کرده‌اند. مهم‌تر اینکه با خلق یک دستگاه اعتقادی قوی و یک تعریف روشن، ساده و در دسترس از عزت و عزتمند بودن به پیروان خود یک سراب از سعادت را وعده می‌دهند که به نظر ارضاء کننده می‌آید. اگرچه برای افراد خارج از فرقه، این تعریف از «سعادت»، عجیب، غلط و غیرقابل قبول به نظر می‌رسد اما اغوا و قدرت فریب دادن یکی از بزرگترین توانایی‌های فرقه‌های مخرب و تروریستی برای جذب نیرو و حفظ پیروانشان است.

بیشتر ما البته این‌گونه بحث می‌کنیم که این نوع از سعادت ساختگی یک سراب و تنها به‌وسیله یک نوع «مانیپولاسیون» ذهنی یا مغزشوئی قابل حصول است؛ اما واقعیت این است که این محصول در داخل فرقه‌ها کسب شده و می‌شود و ما هنوز یک پاسخ یا پادزهر برای آن نیافته‌ایم.

برای ما به طور خاص سخت است که در ذهن و ضمیر جوانان در جهت پاسخگویی به این سه H، به‌ویژه عزت رسوخ کنیم زیرا هر سه H در حال حاضر تجاری شده و دارای معانی مبهم و بعضی اوقات دست نیافتنی گردیده‌اند. رسانه‌های جمعی و تبلیغات به جوانان این تصویر را می‌دهند که برای احساس خوب داشتن و سرافراز و عزتمند بودن، باید ثروتمند، مشهور، خوش قیافه، با اندامی متناسب و ترکیبی زیبا و شاید دارای موهبت بزرگ استعداد هنری یا علمی باشند. تقریباً غیرممکن است که بتوان عزت را برای یک فرد معمولی با ایده‌هایی مانند ناسیونالیسم یا اعتقاد به یک مذهب یا فلسفه، بدون اینکه آنان را به سمت راسیسم (نژاد‌پرستی)، دگماتیسم یا خرافات کشاند تعریف کرد. برای سایر ارزش‌های معنی‌دار، قابل دسترس و قابل ستایش، مانند نگرانی برای طبیعت و انسانیت یا ایستادن علیه استثمار، فقدان تعالیم و انگیزه در خانواده‌ها، مدارس و رسانه‌های ما وجود دارد.

ترویج فرقه‌ها به جای از بین بردن آن‌ها

در تعریف سه H در غرب در ضعیف‌ترین نقطه خود هستیم در حالی‌که فرقه‌های مخرب و تروریستی در قوی‌ترین نقطه هستند. در چنین وضعیتی، بدترین کاری که ممکن است انجام دهیم این است که از همین زاویه به آن‌ها حمله کنیم.

به همین علت است که کسانی که حملات خود را به ایدئولوژی فرقه‌های مخرب معطوف می‌دارند -‌اغلب با انتقاد به اسلام و تصویر نمودن اسلام و مسلمانان به عنوان ریشه و علت تروریسم‌ـ ترویج دهنده و حمایت کننده این فرقه‌ها بوده و دانسته یا ندانسته اسباب جذب نیرو ازسوی آنان را فراهم می‌کنند.

نشریه اشارت،موسسه راهبردی دیده بان

 

منبع مقاله:

Http://www.fairobserver.com/region/middle_east_north_africa/the-illusions-of-cults-81308




انتهای متن/

در همین زمینه بخوانید:

دوشنبه, 10 خرداد 1395 ساعت 09:44