چاپ کردن این صفحه

سواد رسانه‌ای را جدی بگیریم
بهترین راهکار مقابله‌ای با تولیدات مخرب ماهواره‌ها

سواد رسانه‌ای باید در سیاست‌گذاری‌ها آن‌چنان مهم باشد که جزئی از متون درسی در دوره‌های مختلف قرار گیرد، این در حالی است که چنین چیزی حتی در دانشگاه نیز به‌عنوان یک درس عمومی آموزش داده نمی‌شود.

موسسه راهبردی دیده بان، بمباران اطلاعات طبقه‌بندی نشده و آمیخته با موارد غیر سودمند و مخرب، قرار گرفتن پیام‌های هدف‌دار در بطن متون رسانه‌ای جهت اشاعه افکار و ارزش‌های خاص، دست‌کاری اذهان مردم با تفاسیر کذب و مغرضانه، هدف قرار دادن و جایگزین کردن آداب‌ورسوم، هنجارها و ارزش‌های مذهبی و فرهنگی جوامع با عقاید و آداب جعلی و مواردی مشابه این در کنار موارد مفیدی چون بالا بردن سطح دانش و آگاهی از جهان پیرامون، فراهم آوردن دیدگاه‌های گوناگون درباره یک موضوع و غیره، همه و همه از حقایق انکارناپذیر و درهم‌آمیخته رسانه‌ها هست که اکثر قریب به‌اتفاق دولت‌ها، با استفاده از ابزارهای نظارتی متفاوت، به دنبال مدیریت و کنترل آثار سوء آن‌ها هستند.

استفاده از ابزارهایی مانند قوانین محدودکننده، مبارزه‌های فیزیکی با امواج، سانسور و مواردی از این قبیل در سال‌های اخیر در کشور ما نیز استفاده‌شده است، نه در ایران بلکه در همه نقاط دنیا این امر وجود دارد؛ اما با همه این اقدامات بازهم دولت‌ها نتیجه مطلوب را کسب نمی‌کنند؛ چراکه مخاطب باید اقناع شود و این برآمده از فطرت انسانی است که انسان وقتی چیزی را با دل پذیرفت دیگر آن را رها نخواهد کرد؛ اما متأسفانه در کشور ما نیز علیرغم در دسترس بودن آموزه‌های ناب اسلامی دراین‌باره غفلت وجود دارد. این‌یک فرمول کلی است که یک «معروف» ابتدا باید برای جامعه معروف بشود تا آن را بپذیرد، باید معروف را در ذهن مخاطب جای داد و سپس آن را به قلب او رساند بااین‌همه می‌بینیم که سلب جای ایجاب را گرفته و توفیقی هم حاصل نشده است.

در موضوع رسانه‌ها نیز جمهوری اسلامی ایران چند دهه با چالشی به نام «ماهواره» دست‌وپنجه نرم می‌کند. بازگو کردن فراز و نشیب مقابله با ماهواره خود داستانی است طولانی که شامل حقوق و تبصره و ماده است و از بحث و حوصله این مطلب خارج، اما ارائه راهکار، مسیری است که همواره برای کسب نتایج بهتر باز است. با این توضیحات حالا باید پرسید که اگر ابزارهایی مانند وضع قوانین محدودکننده و استفاده از مقابله فیزیکی با امواج و غیره تاکنون جواب نداده پس چه چیزی کلید حل این مسئله است؟ این همان بحثی است که موضوع این مطلب بوده و این‌گونه راهکار می‌دهد که «مردم» خود حل‌المسائل هستند به شرطی که آموزش ببینند.

با گسترش روزافزون وسایل ارتباطی و دسترسی سریع به مهم‌ترین اخبار جهان دیگر نمی‌توان از کسی انتظار داشت از ابزارهای ارتباطی استفاده نکند. این میل بشری است که بداند، به کشف دنیای افراد خود بپردازد، از فرهنگ سایر ملل باخبر باشد و فرهنگ خود را به سایر ملل عرضه کند و رسانه چون ابزار انتقال فرهنگ است پس نمی‌توان مردم را متهم کرد که چرا ماهواره می‌بینند؟ از طرفی نیز نمی‌توان نسبت به خطراتی که پشت صفحه تلویزیون نیز به کمین مخاطب ایرانی نشسته است بی‌توجه بود. اینجاست که موضوع «سواد رسانه‌ای» مطرح می‌شود. مبحثی مهم در بحث ارتباطات که درواقع راهکار گذار به‌سلامت از این دنیای آشفته اطلاعات و مسلح کردن مخاطب به سلاح تفکر و تشویق وی به انتخاب صحیح موضوعات و مطالبی است که در رسانه‌ها موجود است. در حقیقت با این کار فرد خود ابزار قضاوت و انتخاب را در اختیار دارد و دیگر نیازی به نظارت‌های هزینه‌بردار و غیر سودمند نیست؛ چراکه فرد در این مسیر راه تعالی را در دنیای پرپیچ‌وخم می‌شناسد، سره از ناسره را تفکیک می‌کند و درست از نادرست را تشخیص می‌دهد.

سواد رسانه‌ای چیست؟

«نظام آموزشی ما مشکل دارد»، ابتدا باید پذیرفت که ما در بحث آموزش دچار مشکلات عدیده‌ای هستیم، اگر مشکل را پیدا کنیم بی‌شک رسیدن به راهکار نیز نه‌تنها آسان خواهد بود بلکه نتیجه‌بخش نیز خواهد شد. نمی‌توان انتظار داشت با قرص سرماخوردگی سرطان خون را درمان کرد! در بحث سواد رسانه‌ای نیز باوجوداینکه این موضوع از مباحث مهم در دنیا و موردتوجه جدی سازمان‌های بین‌المللی و ارتباطی است تا حدی که آموزش آن از سنین کودکی در کشورهای توسعه‌یافته به‌عنوان دروس اجباری ارائه می‌شود ما در کشورمان کمترین توجهی به این موضوع داریم و تنها نگران وضعیت موجود هستیم؛ اما سواد رسانه‌ای چیست؟

لیوینگ استون از پژوهشگران حوزه ارتباط در کتاب خود می‌گوید: «سواد به‌طور سنتی و قدیمی به الفبا و اصول زبانی مربوط می‌شود؛ نوشتن و درک کردن با رسانه‌های چاپی ارتباط برقرار می‌کرد؛ اما امروزه صورت و شکل سواد گسترش‌یافته و بسیاری مهارت‌های دیگر را درباره انواع رسانه‌ها شامل می‌شود.»

امروزه دیگر سواد فقط به خواندن و نوشتن خلاصه نمی‌شود بلکه انواعی برای آن وجود دارد. سواد قدیمی که شامل همان خواندن و نوشتن می‌شود، سواد سمعی و بصری، سواد دیجیتالی یا سواد اطلاعاتی و سواد رسانه‌ای. تاریخچه پیدایش سواد رسانه‌ای به سال 1965 میلادی بازمی‌گردد. «مارشال مک لوهان» چهره نام‌آشنای ارتباطات برای نخستین بار در کتاب خود «درک رسانه؛ گسترش ابعاد وجودی انسان» این واژه را به کار برد. مک لوهان معتقد بود: «زمانی که دهکده جهانی تحقق یابد، لازم است انسان‌ها به سواد جدیدی به نام سواد رسانه‌ای دست یابند.»

به لحاظ نظری نیز افراد باسواد رسانه‌ای در برابر اطلاعات رسانه‌ای آسیب‌پذیری کمتری دارند زیرا پیام‌هایی را که به‌منظور تأثیرگذاری بر آن‌ها طراحی و ارسال‌شده را مورد شناسایی قرار می‌دهند. با آگاهی یافتن نسبت به چگونگی ایجاد اطلاعات از سوی رسانه‌ها، حتی کودکان نیز قادر خواهند بود خودمختاری بیشتری داشته باشند. به‌علاوه معلمان و استادانی که مهارت‌های سواد رسانه‌ای را کسب می‌کنند، می‌توانند به اشاعه دهندگان اطلاعاتی تأثیرگذارتری تبدیل‌شده و فاصله میان برنامه‌های آموزشی و برنامه‌های اجتماعی را بردارند تا نهایتاً به مصرف‌کنندگان منتقد و تیزبینی با تفکر انتقادی مبدل شوند.

تاکنون در وصف سواد رسانه‌ای تعاریف مختلفی ارائه‌شده است. هرچند مفهوم، ابعاد، مؤلفه‌ها و شاخص‌های بیش‌تر این تعاریف، ایده‌ها و خطوط راهنمای محوری مشترکی دارند؛ اما تفاوت‌هایی نیز در این میان دیده می‌شود. کارمایه این تفاوت‌ها به‌نظام سیاست‌های فرهنگی و ارتباطی معطوف است. به‌عبارت‌دیگر، این تفاوت‌ها تا حد زیادی در نیازها، اهداف مختلف، نظام‌های آموزشی، شرایط منطقه، ملیت، اجتماعات، افراد، گروه‌ها، اصناف، احزاب، اقلیت‌ها، گروه‌های فشار و غیره ریشه دارند؛ زیرا فقط این قبیل سیاست‌های وارداتی در پیوستاری تعاملی با عرف و زیست‌بوم ملی، نشان موفقیت را به ارمغان می‌آورد. ازاین‌رو تعاریف مختلف، تجارب متنوعی را فراهم می‌آورد که در بررسی‌های تطبیقی مفید خواهند بود.

کانادا به‌عنوان کشوری پیشتاز در این زمینه، سواد رسانه‌ای را به‌صورت رسمی از سوی نظام آموزش‌وپرورش نه‌فقط برای آگاهی و درک بهتر، بلکه برای آزادی دی عمل انتقادی پذیرفته است. «الیزابت تومان» در توصیف این موضوع می‌نویسد: «سواد رسانه‌ای شم و استعدادی است که به بازشناسی اوضاع و احوالی منجر می‌شود که در پس تولیدات رسانه‌ای قرار دارند. موضوعاتی ازجمله انگیزه‌ها، ارزش‌ها، مالکیت و ثروت و همچنین آگاهی از چگونگی تأثیر این موضوعات بر محتوای رسانه‌ها. «مائورین بارون» مدیر بخش چندرسانه‌ای و عضو هیئت‌مدیره آموزشکده زبان انگلیسی مونترال، سواد رسانه‌ای را جزء مؤلفه‌های باسوادی می‌پندارد و می‌نویسد: «امروزه افراد باسواد باید بتوانند 1) توانایی رمزگشایی، درک، ارزیابی و کار با اشکال مختلف رسانه را داشته باشند. 2) بخوانند، ارزیابی کنند و متن، تصویر و صدا بیافرینند یا ترکیبی از این عناصر را داشته باشند.

در آمریکای شمالی، از سواد رسانه‌ای تعریف وسیع‌تری ارائه‌شده است. در این تعریف سواد رسانه‌ای عبارت است از مجموعه‌ای از شایستگی‌های ارتباطی که توانایی دسترسی، تحلیل،‌ارزیابی و تعامل اطلاعاتی در اشکال متفاوت پیام‌های چاپی و غیر چاپی رادار است.

اندیشمندان ژاپنی نیز با الگوبرداری از کشور کانادا، تعاریف مختلفی ارائه داده‌اند. «میدوری سوزوکی» سواد رسانه‌ای را چنین تعریف می‌کند: «سواد رسانه‌ای ابزاری برای توانمند ساختن شهروندان در انجام تحلیل انتقادی و ارزیابی رسانه‌ها در بافت اجتماعی، دسترسی به رسانه‌ها، برقراری اشکال متعدد ارتباط به شکل‌های مختلف و ایجاد موضوعی انتقادی است. «سن میزوسوکی» از کارشناسان برجسته، سواد رسانه‌ای را توانمندی‌های چندگانه‌ای توصیف می‌کند که به کمک آن مردم، اطلاعات را به‌وسیله رسانه‌ها دریافت و به‌طور انتقادی تفسیر کرده و افکار، عقاید و توانمندی خویش برای طراحی ذهنی رسانه‌ها بازتولید می‌کنند.

«اکیکوسوگایا» روزنامه‌نگار نیز سواد رسانه‌ای را به‌عنوان توانایی مطالعه انتقادی واقعیت ایجادشده توسط رسانه‌ها و نیز بیان احساسات خود با استفاده از رسانه‌ها و برخورد ذهنی با انواع اطلاعات تعریف می‌کند؛ اما بر اساس تعاریفی که در ایران ارائه‌شده است، سواد رسانه‌ای، سوادی است که مخاطب به مدد آن می‌آموزد که در شرایط انبوه شدن پیام، چگونه پیام‌های موردنیاز را جستجو کند و اهداف پیام را تشخیص دهد. «یونس شکر خواه» سواد رسانه‌ای را قدرت درک نحوه کار رسانه‌ها و معنا سازی در آن‌ها بیان می‌کند. از مجموع آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که سواد رسانه‌ای مجموع مهارت‌هایی است که به مخاطب امکان می‌دهد تا علاوه بر دسترسی و خلق انواع پیام‌های ارتباطی به بازشناسی مالکیت، ثروت، انگیزه‌ها و ارزش‌های نهفته در پیام‌ها دست یابد و با رویکردی انتقادی به تنظیم رژیم مصرف انواع پیام‌های ارتباطی (از تی‌شرت تا تلویزیون و از بیل‌بورد تا اینترنت) بپردازد.

سواد رسانه‌ای از چهار حیطه شناختی، حسی، اخلاقی و زیبایی‌شناختی تکوین یافته است. جیمز پاتر از شاخص‌ترین نظریه‌پردازان حوزه سواد رسانه‌ای و ارائه‌دهنده نظریه سواد رسانه‌ای شناختی، کنترل و تسلط بر سواد رسانه‌ای را بسیار مهم دانسته و می‌گوید: «کسب سواد رسانه‌ای به شما دیدی شفاف‌تر می‌دهد تا مرز میان دنیای واقعی و دنیای ساختگی از سوی رسانه‌ها را تشخیص دهید. وقتی سواد رسانه‌ای داشته باشید، نقشه‌ای دارید که به شما کمک می‌کند تا بهتر در دنیای رسانه‌ای حرکت کرده و بدون مواجهه با پیام‌هایی که برایتان مخرب هستند، تجربه و اطلاعاتی را که می‌خواهید، کسب کنید. با سواد رسانه‌ای می‌توانید زندگی‌ای را بسازید که خود خواهان آن هستید نه آن چیزی که مدنظر رسانه‌هاست.»

سواد رسانه‌ای از منظر نهادها

ازآنجایی‌که سواد رسانه‌ای ابعاد سیاست‌گذاری نیز دارد لازم است برای رسیدن به تعریف مختار در این زمینه، مروری بر تعاریف چند شورا و نهاد در جهان که زمینه سیاست‌گذاری سواد رسانه‌ای فعالیت کرده‌اند بپردازیم و درنهایت با توجه به این تعاریف، تعریف مختاری ارائه کنیم.

سواد رسانه‌ای در سال 1992 در همایش راهبرد ملی درزمینهٔ سواد رسانه‌ای در ایالات‌متحده به‌عنوان «دسترسی، تجزیه‌وتحلیل، ارزیابی و تولید رسانه‌های چاپی و دیجیتال تعریف شد. این مؤلفه‌ها با تغییرهای اندکی از سوی مرکز آمریکایی سواد رسانه‌ای (MCL)، انجمن ملی آموزش رسانه (NAMLE) و جنبش ائتلاف آموزش رسانه (ACME) که سه نهاد حامی آموزش سواد رسانه‌ای در ایالات‌متحده هستند، مورداستفاده قرار گرفت. به‌عنوان‌مثال از منظر انجمن ملی آموزش سواد رسانه‌ای، سواد رسانه‌ای یعنی توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و تولید اطلاعات در قالب‌های متنوع رسانه‌ای که شامل پیام‌های چاپی و غیر چاپی می‌شود. تفاوت‌های موجود میان تعاریف ارائه‌شده از سوی نهادهای مذکور در سطح مفهومی، نسبتاً جزئی است و به‌طور عمده بر ارتقای ترکیب توانایی‌های تولید، ایجاد ارتباط و مشارکت تأکید می‌کنند. به سخن دیگر، تفاوت‌های تعاریف بیشتر در سطح انتخاب واژگان است تا شیوه‌های عمل.

میثاق سواد رسانه‌ای، این مفهوم را این‌گونه تعریف می‌کند: «توانایی دستیابی، تجزیه‌وتحلیل، نقد، ارزیابی و ایجاد ارتباط به گونه‌های مختلف.»

بنیان‌گذاران مرکز سواد رسانه‌ای، الیزابت تامن و تسا جولز، معتقدند سواد رسانه‌ای عاملی کلیدی در آموزش مهارت‌های تفکر انتقادی و ارتقای تردید و بدبینی در مورد پیام‌های رسانه‌ای است. مؤسسه «افکام ـ نهادی در انگلستان که درزمینهٔ مقررات گذاری سواد رسانه‌ای کار می‌کند ـ سواد رسانه‌ای را این‌گونه تعریف می‌کند: «سواد رسانه‌ای توانایی دسترسی، درک و ایجاد ارتباط در بافت‌های گوناگون است. نهاد مسئول ارتباطات و رسانه استرالیا به‌طور وسیع از تعریف اَفکام (OFCOM) درباره سواد رسانه‌ای استفاده می‌کند. نهاد مسئول استانداردهای انتشار رسانه‌ای نیوزلند هم تعریفی برای سواد رسانه‌ای پیشنهاد کرده است که شامل مجموعه توانایی‌های دسترسی، فهم، تجزیه‌وتحلیل، ارزیابی، آفرینش و تبادل اطلاعات می‌شود؛ این تعریف با دیدگاه کانادایی‌ها درباره سواد رسانه‌ای که بر مفهوم درک انتقادی و تولید رسانه‌ای استوار است نزدیکی دارد.

سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) و یونسکو، تعریف رسمی‌ای از سواد رسانه‌ای ارائه نکرده‌اند؛ باوجوداین نیازهای توانشی مشابهی را درزمینهٔ حل مسئله در فضاهای سرشار از فناوری مورد تأکید قرار داده‌اند که تحت حمایت برنامه ارزشیابی بین‌المللی توانش‌های بزرگسالان (PIAAC) است. OECD توانایی‌های حل مسئله در فضاهای سرشار از فناوری را این‌گونه تعریف می‌کند: «استفاده از فناوری دیجیتال، ابزارها و شبکه‌های ارتباطی به‌منظور دستیابی و ارزیابی اطلاعات، ایجاد ارتباط با دیگران و انجام فعالیت‌های علمی.» یونسکو هم انگاره‌های اصلی در حوزه آموزش سواد رسانه‌ای را این‌گونه جمع‌بندی کرده است: «تفکر انتقادی، دستیابی مناسب به رسانه و مداخله و مشارکت در سپهر همگانی.»

کودکان مهم‌ترین قشر برای آموختن سواد رسانه‌ای

بنیان و ریشه نهضت آموزش سواد رسانه‌ای و به‌ویژه با توجه به نظریه شناختی و رویکرد انتقادی، در تقویت مهارت‌های تفکر انتقادی نهفته است و به بیانی دیگر، برای رسیدن به مطلوب سواد رسانه‌ای، بایستی تفکر به‌عنوان زیرساخت اصلی تقویت شود. دوره آموزشی فلسفه برای کودکان با تجهیز افراد به مهارت‌ها و ابزارهای تفکر، آنان را به بازاندیشی ساختارهای دانش خود پیرامون امور وا‌می‌دارد که نهایتاً بازگشایی دقیق‌تر پیام‌های رسانه‌ای را نیز به همراه خواهد داشت.

ارتقای مهارت‌های تفکر و به‌ویژه تفکر انتقادی هدف برنامه فلسفه برای کودکان است که توسط متیو لیپمن و همکارانش در دانشگاه منتکلر تهیه‌شده است. با شرکت در کندوکاو مشترک، مهارت‌های شناختی و اجتماعی افراد به‌طور طبیعی و در بستر کار و نه‌فقط از طریق آموزش مستقیم به دست می‌آید. باید توجه داشت اصطلاح تفکر انتقادی به معنای منفی گری و جست‌وجو برای عیب‌یابی نیست بلکه تفکری است که به ارزیابی دلیل و استدلال می‌پردازد. تفکر انتقادی، آرمان شخص معقول را، یعنی کسی که می‌تواند به‌طور مستقل و بدون کنترل دیگران به تفکر بپردازد، مورد تأیید قرار می‌دهد. یک متفکر منتقد، بدون ارزیابی یا داوری کردن، باورها و استدلال‌ها را رد یا قبول نمی‌کند.

تفکر انتقادی چگونگی تفکر درباره یک موضوع را شرح می‌دهد. درنتیجه، فراگیری تفکر انتقادی بدین معناست که افراد یاد بگیرند چه زمانی سؤال کنند، چگونه سؤال کنند و چه سؤالاتی بپرسند. افراد یاد بگیرند چگونه استدلال کنند، چه زمانی از استدلال استفاده نمایند و کدامین روش استدلالی را به‌کارگیرند.

این مهارت‌ها ابزارهایی هستند که فرد از طریق تکرار و تمرین، آن‌ها را ارتقا می‌دهد؛ شبیه عضلات هستند که هرچه بیشتر تمرینشان دهید، قوی‌تر می‌شوند. بدون تمرین، مهارت‌ها ضعیف می‌شوند. این مهارت‌ها نیاز به تفکر فعالانه دارد و بنیانی سازنده را برای سواد رسانه‌ای شکل می‌دهند. شایان‌ذکر است اگرچه داشتن تمامی این مهارت‌ها، سواد رسانه‌ای را تضمین نمی‌کند، اما کسی نمی‌تواند بدون کسب آن‌ها از سواد رسانه‌ای برخوردار باشد؛ مهارت‌ها تنها استعدادهای نهان و ظرفیت‌ها را برای سواد رسانه‌ای فراهم می‌کنند.

با توجه به اهمیت وجود مهارت‌های تفکر انتقادی و نیاز به تکرار و تمرین، وجود برنامه‌هایی در جهت عمق بخشیدن و غنای مهارت‌های تفکر انتقادی، پیش از آغاز آموزش سواد رسانه‌ای موجب ایجاد زیرساخت‌هایی قوی در ذهن افراد شده که با ورود دانش رسانه‌ای بر آن، سواد رسانه‌ای فرد به‌صورت چشمگیری ارتقا می‌یابد. بدین اعتبار، برنامه درسی فلسفه برای کودکان بستر و زیرساختی جامع برای آموزش سواد رسانه‌ای تأمین می‌کند.

بنیان‌گذار برنامه درسی فلسفه برای کودکان سه اصل برای تفکر انتقادی قائل است؛ اینکه با ملاک صورت می‌گیرد، حساس به زمینه و همراه با خود تصحیحی است. ملاک‌ها نوعی از دلایل هستند که قابل‌اعتمادند و در روند کندوکاو، معیاری برای قضاوت کردن می‌باشند و بر اساس مقایسه بین امور به دست می‌آیند. حساسیت به زمینه در تفکر انتقادی الزامی است؛ چراکه افراد با در نظر داشتن زمینه‌ها و شرایط امور قضاوت می‌کنند. اگر تفکر بدون آگاهی از تفاوت‌های کیفی و متمایز افراد صورت گیرد، درروش نظریه‌پردازی خود به خطا می‌رود. همچنین، یکی از مهم‌ترین سودمندی‌هایی که جریان آموزش را به حلقه کندوکاو تبدیل می‌کند آن است که افراد در پی تصحیح خود، یکدیگر، روش‌ها و روند بحث باشند. به‌عبارت‌دیگر، ازنظر لیپمن، دو تفکر جدایی‌ناپذیر از تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی خواهد بود که مجموع آن‌ها تفکر سطح بالا را موجب می‌شوند. لیپمن در تعریف فلسفه برای کودکان می‌گوید: «فلسفه در آموزش‌وپرورش اعمال می‌شود تا افرادی ماهر در استدلال و درایت بسازد.»

فلسفه برای کودکان بیش از هر چیز یک برنامه درسی است؛ چراکه ویژگی‌های سایر برنامه‌های درسی چون ریاضی، علوم، خواندن و غیره را داراست؛ مانند آن‌ها برای نیل به اهدافی مشخص طراحی‌شده، موضوع و محتوای تعریف‌شده‌ای دارد و از روش‌های خاص برای رسیدن به اهدافش بهره می‌برد. هدف عمده این برنامه آن است که به افراد بیاموزد چگونه خودشان فکر کنند.

مهارت‌های سواد رسانه‌ای

خواندن برای درک معنا، دلیل آوردن، بررسی کردن نظرات دیگر، سؤال کردن، تمایز قائل شدن، انسجام داشتن، پیدا کردن ارتباط‌ها، حاشیه روی نکردن، تحلیل کردن مفاهیم، استفاده کردن از ملاک‌ها، توضیح دادن، روان سخن گفتن، فعالانه گوش دادن، استفاده کردن از تمثیل‌ها، شناسایی پیش‌فرض‌ها، در نظر گرفتن پیامدها، منطق داشتن، در میان گذاشتن ایده‌ها با دیگران، مثال آوردن، فکر بازداشتن، خود تصحیح گری و احترام به دیگران ازجمله مهارت‌هایی است که برای سواد رسانه‌ای لازم است.

اما نکته جالب اینکه این مهارت‌ها نه در سنین جوانی و بالاتر بلکه باید در سنین کودکی فراگرفته شود. آری مناسب‌ترین سال‌ها برای اجرای این روند آموزشی، سال‌های کودکی است. کودکان، بزرگ‌ترین سرمایه‌های هر کشور به‌حساب می‌آیند و کیفیت زندگی جوامع در دنیای آینده، به نوع و میزان سرمایه‌گذاری در تربیت کودکان امروز آن بستگی دارد. لزوم توجه به آموزش اصول در سنین پیش‌دبستان و دبستان به‌عنوان دوران طلایی آماده‌سازی و پرورش فکر و ذهن انسان‌های یک جامعه و قرار دادن خمیرمایه شخصیتی آن‌ها بر قالب‌بندی‌های ارزشی عقل‌مدار، دو‌د چندان است.

نتیجه‌گیری

با پیشرفت و توسعه رسانه‌ها، جهان به مرحله جدیدی گام نهاد که در آن رسانه‌ها، ضمن گام برداشتن در مسیر تکامل و تنوع، به یکی از اجزای اصلی جوامع بشری تبدیل شدند. در این دوره گستره دسترسی مخاطبان به رسانه‌ها، توانایی استفاده و درعین‌حال حفظ استقلال فکری و اندیشه‌ای، اجتناب از انفعال، بهره‌مندی از تفکر انتقادی و افزایش توانایی گزینش و انتخاب رویارویی با این فرایند پیچیده و فراگیر و درنهایت تولید پیام‌های ارتباطی از مسیر تکوین و تکامل سواد رسانه‌ای قابل حصول تلقی گشت. اگر سواد رسانه‌ای را علم تنظیم‌کننده روابط میان مخاطب و رسانه‌ها بر اساس هنجارهای درونی شده بدانیم، نباید از جایگاه آن در سیاست‌های رسانه‌ای کشورها غافل شویم. سواد رسانه‌ای به‌مثابه یکی از انواع سواد است که بسیاری از کشورها در عصر حاضر به آن توجه دارند. اندیشمندان کشورهای مختلف برای سواد رسانه‌ای تعاریف مختلفی را ذکر کرده‌اند که این اندیشمندان تعریف همایش راهبری ملی را مورد قبول‌ترین تعریف محسوب کرده‌اند. موانعی بر سر راه آموزش سواد رسانه‌ای در کشور ما وجود دارد که باید مرتفع شود؛ مانند نبود زیرساخت‌های لازم ارتباطی با تأکید بر سه شناسه دسترسی، اتصال و رقابت. نبود انعطاف حقوقی در وضع قوانین رقابتی و نظارت ایجابی در حوزه رسانه‌ای ایران، بی‌توجهی سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان در اختصاص ردیف بودجه‌ای به آموزش سواد رسانه‌ای، فقر دانش اطلاعاتی و ارتباطی والدین نسبت به فرزندان و مواردی از این قبیل. امروزه صداوسیما به‌عنوان تنها رسانه دیداری و شنیداری ملی، نه‌فقط تجربه‌های موفق مربوط به مشارکت کودکان را در تولیدات رسانه‌ای پخش نمی‌کند؛ بلکه به کپی‌های غیرمجاز روی می‌آورد.

سواد رسانه‌ای باید در سیاست‌گذاری‌ها آن‌چنان مهم باشد که جزئی از متون درسی در دوره‌های مختلف قرار گیرد، این در حالی است که چنین چیزی حتی در دانشگاه نیز به‌عنوان یک درس عمومی آموزش داده نمی‌شود. اگر سواد رسانه‌ای پدیده‌ای فراگیر شود دیگر نیازی به برخوردهای سلبی نیست بلکه مخاطبان خود مسیر صحیح را تشخیص داده و راه تکامل و سعادت را می‌پیمایند. تا دیر نشده باید فکری به حال این موضوع کرد.




انتهای متن/

دوشنبه, 24 خرداد 1395 ساعت 10:54