گزارش راهبردی
فرصتی برای گسترش مقاومت در عراق

وضعیت فعلی عراق می‌تواند به مثابه یک فرصت برای اتحاد در این کشور و پاکسازی گروه‌های معاندی باشد که در صحنه فعلی عناد خود با امنیت و آسایش ملت عراق را علنی کرده‌اند.

 

موسسه راهبردی دیده بان، طی سالهای اخیر تروریست‌های تکفیری به دلیل شکست‌های پیاپی و البته با هدایت سرویس‌های جاسوسی غربی ـ عربی، جبهه درگیری را با اهداف و راهبردهای چندگانه به عراق منتقل کردند.

در این نوشته کوشش شده به برخی دلایل و عوامل پشت پرده سرویس‌ها در جهت ناامن‌سازی عراق از طریق هدایت تروریست‌های بعثی ـ تکفیری داخل این کشور اشاره کنیم و نیز نگاهی به تاریخچه آغاز فعالیت‌های این گروه‌ها ـ به‌ویژه «داعش» ـ در سوریه داشته باشیم، تا ارتباط و هماهنگی عراق با اتفاقات سالهای اخیر در سوریه را تبیین شود.

تحلیل دقیق از پشت پرده علل و عوامل این موضوع می‌تواند نگاهی راهبردی به آینده منطقه و حرکت‌های تروریستی ایجاد نماید و با پیش‌بینی تحرکات آینده گروه‌های مدعی اسلام مدلی صحیح برای اتخاذ رویکردی مناسب نسبت به ابعاد رسانه‌ای و عملیات روانی این جریان ارائه دهد.

سرخوردگی جریانات سیاسی معارض در سوریه

پس از وقوع بیداری اسلامی در منطقه، کشورهای استکباری غربی بویژه آمریکا برای مقابله با این دومینوی خطرناک کوشیدند تا با جعل نام «بهار عربی» و قرار گرفتن ظاهری در کنار مردم، صحنه‌ را به سمت منافع خود تغییر دهند. در این راستا با استفاده از روش‌های انقلاب‌های مخملین، ترغیب گروه‌های معارض دولت سوریه و با کمک پروپاگاندای رسانه‌ای سعی شد، بحران ایجاد شده در سوریه شدت گرفته و ذیل بهار عربی تعریف شود. به هر حال قرارگیری نظام حاکم بر سوریه در راستا و تعهد جریان مقاومت در منطقه و اقدامات این کشور علیه منافع اسرائیل، سوریه را به عنوان هدفی ایده‌آل در استراتژی غرب برای مقابله با بیداری اسلامی تعریف می‌کرد که از یک سو با مشغول‌سازی جریان کشورهای حامی مقاومت از جمله جمهوری اسلامی ایران به حل بحران سوریه از جهت‌دهی ایران به جریان بیداری اسلامی جلوگیری کند و از سوی دیگر ضربه‌ای بر پیکر کشورهای حامی مقاومت در منطقه وارد سازد.

در این میان سرویس‌های جاسوسی نیز بیکار ننشسته و با راه‌اندازی و فعال‌سازی گروه‌های تروریستی منشعب از القاعده از هیچ تلاشی در جهت بی‌ثبات‌سازی سوریه دریغ نکردند. آنچه اما در عمل رخ داد خارج شدن این گروه‌های افراطی تکفیری از کنترل کامل غرب بود و منجر به یک نفرت عمومی بین ملت سوریه شد. تا جایی که فجایع رخ‌داده و تصاویر منتشره از آنها فرصتی برای حمایت از معارضان سوری باقی نمی‌گذاشت. به عبارت دیگر پروپاگاندای رسانه‌ای غرب قرار بود مخالفین مدنی نظام حاکم بر سوریه را در کنار جریانات تروریستی فعال در این کشور قرار دهد که خشونت و وحشی‌گری غیر قابل تصور تروریست‌‌ها که بعد از مدتی از آغاز بحران از کنترل و هدایت مستقیم غرب خارج شده بودند، فرصت را از طراحان این پروژه سلب کرد.

دور گرفتن تروریست‌ها در سوریه کار را از دست گروه‌های سیاسی ـ اجتماعی به گونه‌ای خارج کرد که افکار عمومی هر مخالفتی را با دولت به پای درآمدن در سِلک تکفیری‌ها می‌گذاشت. نتیجه قهری چنین ماجرایی سرخوردگی سیاسیون معارض «بشار اسد» بود که ولو به ظاهر ادعای نجات، اصلاحات و آبادانی کشور را داشتند.

پایان بحران در سوریه

عدم کنترل کامل بر گروه‌های تروریست‌ از سوی سرویس‌های جاسوسی، پیشروی آنها در ارتکاب جنایات خون‌بار، درگیری‌های مقطعی و موضعی تکفیری‌ها در میان خودشان و... غرب را به این نتیجه رساند که بر فرض پیروزی کامل گروه‌های مسلح، دولت روی کار آمده قطعاً مطلوب ایشان نخواهد بود و آنچه که از پیروزی معارضین سیاسی در همکاری کامل با غرب انتظار می‌رفت به هیچ عنوان محقق نخواهد شد. این روند که علی‌رغم صرف هزینه‌های کلان در سوریه شکل گرفته بود، همه تلاش‌ها برای کنترل آن را با شکست روبه‌رو کرد. از این پس علی‌رغم تبلیغات گسترده رسانه‌ای دیگر حمایت‌های آمریکا و غرب تاثیراتی منفی بر افکار عمومی دنیا می‌گذاشت و این مسئله به همراه آنچه در مورد آینده نامطلوب پیروزی گروه‌های تروریستی به چشم می‌آمد، غرب را به سوی کاهش حمایت‌ از فعالیت تروریست‌ها در سوریه حرکت داد.

انتقال بحران به عراق

هرچند انتقال بحران از سوریه به عراق را نمی‌توان به عنوان یک استراتژی از پیش طراحی شده دانست، زیرا بخشی از این اتفاق جبراً و به دلیل ناکامی در زمین سوریه صورت گرفت، اما حداقل بخشی از این اتفاق حاصل طراحی برخی کشورهای غربی، آمریکا و حمایت‌های عربستان بود که دلایل گوناگونی را در پس پرده خود داشت. در تبیین این دلایل باید گفت که میدان نبرد در سوریه برای حامیان غربی و عاملین منطقه‌ای بستری برای تقابل با جریان مقاومت محسوب می‌شد که با پیروزی بشار اسد و حرکت این کشور به سمت ثبات و امنیت، نه تنها دگر بار دامنه اقدامات کشورهای حامی مقاومت و بالاخص جمهوری اسلامی ایران را به سمت صحنه‌های فرامنطقه‌ای پیش می‌برد، بلکه باعث اتلاف سرمایه‌گذاری کلان برای تولید گروه‌های مسلح در منطقه با ایجاد یأس و ناامیدی در گروه‌های سیاسی معارض می‌شد. از این رو استراتژی غرب در قبال ناکامی در سوریه به سمت دور کردن محل نزاع از سوریه و تعریف صحنه‌ای جدید برای ادامه ناآرامی‌ها در منطقه حرکت کرد.

انتخاب عراق برای طراحی صحنه جدید نبرد علیه جریان مقاومت به دلایل گوناگونی صورت گرفت؛ یکی از مهمترین آنها دولت حاکم بر کشور عراق بود که درست مدتی قبل از آغاز بحران طی انتخاباتی مردمی دگر بار به قدرت رسیده بود. دولت آقای نوری مالکی به عنوان دولتی نزدیک به ایران و همچنین حامی سیاست‌های جریان مقاومت ضد استکباری در منطقه همواره به عنوان یکی از اهداف آمریکا و متحدان غربی‌اش برای مقابله تعریف شده است. سابقه این رویارویی و مخالفت را می‌توان از اولین روزهای به قدرت رسیدن این دولت شیعی در عراق جسجو کرد که به اذعان قریب به اتفاق کارشناسان سیاسی دنیا، باعث شد تا پیروز لشگرکشی آمریکا به عراق، جمهوری اسلامی ایران باشد! شرایط امروز عراق و انتخاب این کشور برای انتقال گروه‌های تروریستی شکست خورده در سوریه نیز دقیقاً مشابه وضعیت سالهای پیش سوریه است که به جرم اتحاد با ایران و مقاومت منطقه آماج حملات تروریستی قرار گرفت.

دیگر دلیل انتقال بحران از سوریه به مرزهای عراق را می‌توان در ژئوپلتیک سوریه و همچنین عراق جستجو کرد. همانطور که می‌دانیم محور مقاومت اسلامی که از ایران آغاز می‌شود و پس از عراق و سوریه به فلسطین و لبنان می‌رسد بزرگترین خطر و دغدغه جغرافیای سیاسی رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود. سرویس‌های جاسوسی استکبار با ریختن بنزین به آتش درگیری‌های سوریه، آنجا را به یک بمب همیشه آماده انفجار برای رژیم اشغالگر قدس تبدیل کردند. لذا رژیم غاصب صهیونیستی همواره از انتقال جنگ به داخل مرزهای خود توسط ارتش سوریه هراسان بود. زیرا با توجه به غیرقابل کنترل شدن اقدامات تروریستی در سوریه، انتظار می‌رفت هر آن با اقدامات گوناگون نظامی زمین درگیری به اسرائیل کشیده شود. اما با حضور تکفیری‌های بعثی در عراق ناامنی و نزاع یک مرحله از اسرائیل فاصله گرفته و در عین حال به جمهوری اسلامی ایران به عنوان محوری‌ترین و قدرتمندترین عضو جریان مقاومت، نزدیک شده است.

دلایل دیگر تغیر جغرافیایی در منطقه بحران را نیز می‌توان در ویژگی‌ها و گرایش‌های خود جریانات تروریستی و تکفیری به عنوان ابزار ناآرامی‌های منطقه جستجو کرد. اکثر گروه‌های تکفیری مدعی اسلام که تاکنون در سوریه فعالیت می‌کردند از جمله «دولت اسلامی عراق و شام» موسوم به داعش، عقبه‌ای سرزمینی در خاک عراق دارند. به عبارت دیگر اعضای این گروه‌ها امروز وارد مناطقی شده‌اند که در آنجا فعالیت خود را آغاز کرده و بعد به سوریه اعزام شدند. استان‌های نامنی مانند الانبار عراق مدتها قبل از بحران سوریه با فعالیت گروه‌های تروریستی درگیر بوده‌اند، اما شدت و حدّت این اتفاقات هیچ‌‌گاه به اندازه فعلی نبوده است.

اساساً تشکیلات موسوم به داعش بر اساس گزارش‌های مستند ثبت شده در رسانه‌های اروپایی از جمله روزنامه «تایمز لندن» در زمان حضور نظامیان آمریکایی در این کشور و با اهداف و نیات سیاسی تولید شدند. بر اساس این گزارش‌ها در سال 2005 تعدادی از افسران امنیتی آمریکایی یک دهقان 33 ساله را به جرمی کلیشه‌ای دستگیر کرده و به شکلی هدفمند در زندان ابوغریب با چندتن از سران القاعده در یک سلول زندانی کردند. این شخص که بعدها به «ابوبکر البغدادی» شهرت یافت و گروه داعش را تشکیل داد، با توجه به روحیه ماجراجو و جاه‌طلبش طی مدت زمانی نزدیک به سه ماه به یک وهابی تندرو تبدیل شد. گروه موسوم به داعش نیز قبل از انتخاب این نام با عنوان القاعده عراق شهرت داشته است. عملکرد البغدادی نیز در ابتدای فعالیت یک هماهنگی با خواسته‌های آمریکا خبر می‌دهد. به این صورت که با وجود تشکیل داعش در حدود سال 2006، اولین اقدامات رسمی این گروه در سال 2010 و همزمان با خروج نظامیان آمریکایی از خاک عراق صورت گرفت و این دقیقاً زمانی است که آمریکایی‌ها برای ماندن در عراق نیاز داشتند بر افکار عمومی دنیا و ایضاً ملت عراق این مسئله را القا کنند که خروج نظامیان خارجی از خاک این کشور مساوی با تشدید بحران‌های امنیتی در عراق است!

از دیگر دلایل نشأت گرفته از گرایشات گروه‌های تروریستی برای ورود و فعالیت در عراق را می‌توان در ویژگی‌های مذهبی این کشور پیدا کرد. بدین معنی که کشور عراق به دلیل جمعیت شیعه بیشتری که از سوریه دارد، بهانه قوی‌تری به دست تکفیری‌های بعثی می‌دهد تا با تمسک به اختلافات فرقه‌ای امت اسلام به هرچه بهتر پیاده شدن اهداف سرویس‌های استکباری و استعماری کمک کنند. این مسئله به عنوان یک مولد انگیزشی برای فعالیت تروریست‌ها در عراق مطرح بوده و در سوریه رنگ و بوی کمتری داشته است.

بررسی بحران بوجود آمده و پوشش‌های رسانه‌ای مربوط به وضعیت عراق نیز خبر از ردپایی دیگر در دلایل بروز بحران در این کشور می‌دهد. همانطور که از ابتدای فعالیت تکفیری‌ها در عراق به چشم می‌خورد پوشش رسانه‌ای گسترده این حوادث از سوی رسانه‌های غربی بود، هر چند این مسئله در مورد بحران سوریه نیز صورت می‌گرفت، اما آنچه در مورد سوریه در رسانه‌ها درج می‌شد به لحاظ خط خبری تفاوت‌های شایانی با وضعیت امروز عراق داشت.

در مورد بحران سوریه، رسانه‌های غربی ضمن نمایش کشته‌ها و خرابی‌ها در این کشور از یکسو سعی داشتند نقشی ضد مردمی و جنایت‌کارانه برای دولت سوریه و شخص بشار اسد تعریف کنند و از سوی دیگر تلاش داشتند گروه‌های تروریستی فعال در سوریه را به عنوان حرکت‌های مردمی معرفی کنند. اما این مسئله در بحران عراق شکل دیگری دارد و همان رسانه‌ها نه تنها از معرفی داعش به عنوان یک گروه تروریستی ابایی ندارند، بلکه در نشان دادن وحشی‌گری گروه داعش حتی بیش از آنچه از حد و توان این گروه بر می‌آید اغراق می‌کنند. این خط رسانه‌ای که با نیات تروریست‌های فعلی عراق همخوانی دارد، با بزرگ جلوه دادن بحران عراق، نه تنها ترس و وحشت در مقابله با این گروه 5هزار نفری را القا می‌کند، بلکه زمزمه‌های نیاز عراق به کمک‌های نظامی آمریکا را نیز بر سر زبان‌ها انداخته است. لشگرکشی دوباره آمریکا به منطقه که از راهبردهای اصلی این کشور و متحدان غربی و منطقه‌ای آن به حساب می‌آید، موضوعی است که در مورد سوریه حتی تا آخرین لحظه نیز امکان وقوع نیافت.

در مجموعه دلایل مستتر، تز ورود بحران به عراق را می‌توان دگربار در ارتباط با حرکت رو به پایان بحران سوریه و خروج قریب به اتفاق اعضای خطرناک گروه‌های تروریستی دانست. با توجه به ملیت اروپایی بسیاری از افراد مشغول در گروه‌های تروریستی فعال در سوریه و نگاهی به سابقه اخبار و هشدارهای دولت‌های غربی در خصوص بازگشت این افراد به خاک اروپا و تمهیدات احتمالی برای حل این مشکل امنیتی، معلوم است غربی‌ها برای حل بحران احتمالی نیاز داشتند صحنه درگیری جدیدی برای مشغول‌سازی تروریست‌های سوریه تعریف کنند. این مسئله که در صورت وقوع می‌توانست بحران امنیتی برای بسیاری از کشورهای اروپایی ایجاد کند با وقوع بحران در عراق و ادامه درگیری در منطقه به خودی خود به تعویق افتاده است.

راهبرد و آینده پیش‌رو

همانطور که گفته شد روشن است بحران فعلی عراق ادامه بحران سوریه است و تجربه مقابله با این جریان در سوریه با در نظرگیری تفاوت‌های عراق می‌تواند مؤثر باشد. اولین راهبرد مشخص در قبال عراق عدم دخالت مستقیم نظامی دیگر کشورها در عراق است و البته که این مسئله با کمک‌های نظامی و مالی متفاوت است. به عبارت دقیق‌تر ارتش و دستگاه عراق خود به تنهایی توانایی عبور از این بحران را داشته و کمک‌های کشورهای متحد به عراق نیز در راستای تأمین امنیت منطقه طبیعی است، اما هر گونه دخالت نظامی می‌تواند بهانه‌ای برای لشگرکشی آمریکا و برخی متحدانش به این کشور باشد که در آن صورت آینده‌ای بسیار بدتر از فعالیت داعش در این کشور را محقق خواهد ساخت؛ مسئله‌ای که ملت عراق پیش از این تجربه آن را داشته‌اند.

مسئله دوم در حرکت به سمت رفع این بحران به وضعیت سیاسی داخلی این کشور باز می‌گردد و باید توجه داشت که پیشروی داعش در این کشور دقیقاً زمانی رخ داد که گروه‌های سیاسی عراق سرگرم اتهام‌زنی به یکدیگر و پیگیری دعواهای داخلی بودند. در این مرحله نقش علما و مراجع دینی در عراق به شدت محوری بوده و همانگونه که عرصه سیاسی این کشور نیز بر پایه اصل تبعیت از رهبران دینی استوار شده، فرمان مقابله با تروریست‌ها با فتاوای مراجع دینی به یک تکلیف شرعی منجر خواهد شد و اتحادی ملی را محقق خواهد ساخت. اما باید توجه داشت که بر اساس یادآوری رهبر حکیم انقلاب، خطای بزرگ در «تشخیص دشمن اصلی» موجب کاستن قدرت برای مبارزه می‌شود و در حقیقت بازی در زمین دشمن است. چراکه هدف دشمن غربی و دستگاه‌های جاسوسی آنها همین باور امت اسلامی نسبت به شعارهای تکفیری‌ها در قبال شیعیان است. بی‌شک پاسخ و مقابله با اقدامات گروه‌هایی چون داعش یا جوابگویی به شبهات و اتهامات تکفیری‌ها صرفاً از جایگاه شیعه بودن، همان دچارشدن به خطایی راهبردی است که جبرانش شاید سخت باشد. زیرا تکفیری‌هایی مثل داعش در صددند تا خود را با عنوان اسلام واقعی با رویکرد اهل‌سنت بشناسانند و رسانه‌های وابسته به استکبار نیز در این کوره می‌دمند؛ پس رویارویی با آنها از این طریق (وارد شدن در فاز شیعه‌گری) قطعاً تکمیل جدول مطلوب سرویس‌های غربی است.

و در خصوص آینده این بحران نیز می‌توان اینگونه تحلیل کرد که اساساً گروه‌های مسلح فعلی در عراق بازمانده جریانات شکست خورده در سوریه هستند و حضور در خاک عراق نه فقط یک استرانژی جدید، بلکه بخشی از آن از سر ناچاری بوده است. داعش و همه جریانات بعثی متحد با آن کمتر از آن هستند که در برابر اراده و اتحاد ملت عراق توان مقاومت داشته باشند و وضعیت فعلی عراق می‌تواند به مثابه یک فرصت برای اتحاد در این کشور و پاکسازی گروه‌های معاندی باشد که در صحنه فعلی عناد خود با امنیت و آسایش ملت عراق را علنی کرده‌اند.




انتهای متن/

چهارشنبه, 10 تیر 1394 ساعت 09:56

نظر شما

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید